قرار دادن روز اول بهار به عنوان نوروز و برگزاری جشنها و مراسم مهرپرور و شادیبخش و وحدت آفرین به مناسبت آمدنش را میتوان در حقیقت ظهور ستارهای درخشان در آسمان خرد و نیکاندیشی و صلح پروری اصیل ایرانیان در هزاران سال قبل دانست، ستارهای که نه تنها همچنان میدرخشد بلکه در این روزگار به مدد امر و الطاف پروردگار و همّت والای مردمی شجاع و نیکسرشت بر درخشش افزوده و نورش پهنهء گیتی را در برگرفته و جشن و سرورش عالمگیر گشته. شروع این پدیدهء زیبای فناناپذیر و فرخنده را به جمشید، رادمردی روشن ضمیر از ایران زمین نسبت میدهند که در زمانی خوش از سلطنت و خرد و حکمتش آن را تأسیس و سپس توسّط شهریاران بلکه پیامبران یکی پس از دیگری تحکیم و تمجید و تشویق گردید و بر قدرت و منزلت و درک پند و حکمتش بیفزود. با نگاهی ژرف به زیبایی، اعجاز و نوآوریهای نوروز و فصل بهار انسان به درستی در مییابد که این روز و این فصل منظری بس زیبا و روحافزا از تازگی و طراوت، زیبایی و تعادل، تجدید و تحوّل و تنوّع و توافق میگشاید که خود آموزشگاهیست رایگان ولی بس مصفّا و شایان که در پرتو آن میتوان درخت دوستی بنشاند و کام دل ببار آورد و نهال دشمنی برکند و از رنج بیشمار رهید. تعمّقی مهربانانه و منصفانه به درسهای عبرتانگیز و شگفتیآور نوروز در آستانهء حلول پرشکوهش همچون خودش شادی آفرین و شکرانه برانگیز است!
آنگاه که در نوروز لالههای سرخ سر از زمین بر میآورند، انسان را به یاد افراد پاکباز و شجاع و حقیقتجو و انسان دوست میاندازد که به ناحقّ و فقط به دلیل اعتقادشان، عشق و مهر بیشائبهشان، دین و آیینشان، نژاد یا جنسشان، ملّیّت یا قومیتشان خون پاکشان به دست مردمان کوردل و عاری از عقل و خرد بر خاک ریخته شدهاست ولی خاک، آن خونهای پاک را جانانه در برگرفته که در نوروز و بهار به صورت لاله از دل برآورد و یادآور جاودان ماندن جانهای پاک آن قهرمانان جاننثار گردد و دوباره ثابت شور که «هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق!»
آنگاه که در نوروزی بلبلی در جوار گلی یا بر شاخهء درختی عاشقانه چهچه میزند و آوازی دلانگیز سر میدهد انسان را به یاد عشق پاک میاندازد انسان را به یاد الحان خوش مناجات که در سحرگاهان از سینهء بیکینهء عابدی یا عاشقی راستین برمیخیزد میاندازد و یا نی خوش نوای مولوی را به یاد میآورد که از جدایی از نیستان الفت و وحدت حکایت میکند و در آرزوی شنیدن طنین دلانگیز موسیقی راستین ناله سر میدهد و یا عابدی را به یاد لحن خوش مناجات در سحرگاهان به درگاه آفریدگار بهاران میاندازد!
آنگاه که در نوروز درختانِ جور کشیده از خزان و پژمرده را تحمّل باد و برف و طوفان و سرمای زمستان دوباره گرم میشوند و جان میگیرند و سبز میشوند و بر برمیآورند و شکوفهباران میشوند و نوید میوهء خوشگوار میدهند، انسان را به یاد این حقیقت میاندازد که درخت وجود انسان که به دست مرحمت حضرت یزدان در این جهان کاشته شده آن زمان که به مراقبت مربیان خردمند و مهربان آبیاری و پرورده شود و از طوفان معایب به مفاسد و کاستیهای جهان مادّی برکنار ماند میتواند درختی بارور گردد و میوههای خوشگوار از علم و اخلاق و فرهنگ و آداب و مهرورزی و نوآوری و نواندیشی و جهانبینی و انسان دوستی ببار آورد.
آنگاه که در نوروز نسیم فرحبخش بهاری به وزش میآید و در گذر خویش از هر شکوفه و گلی عطری برمیگیرد و زمین و زمان را عطرآمیز و مشامها را مشکبیز مینماید و دلها را اهتزازی و جانها را هیجان و اشتیاقی نو میبخشد انسان را به حرکت و جنبشی جدید دعوت میکند، به حرکت در مسیر خدمت، به انتشار آثار حیاتبخش مظاهر هدایت، به بشارت دادن به اخبار خوش از محبّتها و وحدتها، به روانه شدن به میادین خدمتها، به عزیمت به دیارها و دیدار یاران و انتشار اخبار خوش محبّتها و الفتها و رفع کدورتها و برقراری وحدتها و استقرار همبستگیها و دوستیها و آزادگیها و یگانگیها.
آنگاه که در نوروز دیده میشود که ابر و باد و مه و خورشید و فلک در همه فصل در کار بودهاند تا نوروز چنین فرخنده بیاید، بهار چنین زیبا آغاز گردد، زمین چنین درختی زیبا در برکند، ستاره چنین روشن بتابد و هوا چنین دلپذیر لطیف گردد، انسان را به فکر همکاری و همدلی و همآهنگی و نوآوری و نواندیشی و روشنفکری و روشنبینی و تعادل و توافق میاندازد که همه زیباست چون بهار، همه عزیز است چون نوروز.
آنگاه که در نوروز باران بهاری نم نمک بر همهجا بیدریغ میبارد و غبار را هم از گل و هم از خار میشوید و یا در نهرها جاری میشود و به باغ و گلزار میرود و گل و گیاه و بوته و درخت و دار را آبیاری میکند و یا آنگاه که به صورت چشمهساری فیاض از زمین میخوشد که همهء موجودات را از جماد و گیاه و حیوان و انسان سرزنده و سیراب کند، ما را به یاد بخشش و احسان و هدیه و اطعام و پرورش و تعلیم، فداکاری و نثار، حرکت و خدمت، همزیستی و همکاری و مهرورزی میاندازد.
و بالاخره آنگاه که نوروز پندآموز دوباره میآید و بهار دوباره میرسد و لاله از نو میروید و شکوفه از نو میشکفد و گل از نو میدمد و بلبل از نو نغمهسرایی میکند و فاخته از نو میخواند و نسیم بهاری از نو میوزد و هوا از نو گرم و لطیف میشود، انسان متوجّه حیاتی نو میشود، فکری نو، طرحی نو، پیامی نو، راهی نو، آئینی نو، کرداری نو، گفتاری نو، نیّتی نو، امیدی نو، قلبی نو و روحی نو.
این چنین روزی مبارک بر شما خجسته باد.