اشعار

! قطره وفا

مرغک تشنه لب پس از پرواز می‌رود تا که آب نوشد باز هر کجا یافت جوی یا رودی بکنارش همی شود دمساز سر فرو می‌برد به آب و از آن نوش جان می‌کند بقدر نیاز پس از آن رو بسوی خالق خویش کرده و شکر می‌کند آغاز می‌چکد قطره‌ای ز منقارش چون دهانش به شکر گردد باز این نشان صفا و عشق و...

read more

درخت کهن

چه زیبا و پر از معنا ستودی درخت پیر را در آن گلستان گلستانی بهشت آسا که در آن سپرده دست یزدان عرش جانان مقدس سرزمین، فخر سماوات در آن محبوب عالم کرد مسکن درخت در این فضای سبز و فیاض نبفسرد از گذشت روزگاران بسی روز و بسی ماه و بسی سال به تابستان و در نیکو بهاران نه...

read more

!عجب

عجب که در تراب غنودند و چشم پوشیدند ز آسمانِ پر از اخترانِ نور افشان عجب چو کبک قهقه خوانِ غرور و خودبینی کمینِ باز ندیدند به ساعد سلطان عجب که غافل از آنند که عمرِ ظلم و ستم «چو برف بر سر کوهست روی در نقصان»‌ عجب که در محاسبه غافل شدند از این ظلم که از پی شب تار است...

read more

چه شد؟

چه شد که کشور ایران چنین شده ویران بدستِ مدعیانِ شریعت و ایمان چه شد که سیل ریا و دروغ و ظلم و ستم ربود صدق و صفا و عدالت از میدان چه شد که دین به سیاست بگشت آلوده نه اعتبار به این ماند و نه قرار به آن چه شد که مهرِ درخشانِ بینش و دانش بزیر ابر تعصب شد این چنین پنهان...

read more

شوق خدمت

مرا توفیق خدمت ده خدایا در این راهم اعانت ده خدایا غلام درگه درگاه خود کن غلامت را لیاقت ده خدایا دلم را خانه کن در آن فرودآی به این خانه تو شوکت ده خدایا زبانم را به ذکرت ساز دمساز به ازکارم فصاحت ده خدایا چو بلبل در ثنای لطف و مهرت نوایم را ملاحت ده خدایا چو گل در...

read more

قصه باران بهار

زدست ظلم و جور أهل عدوان كه گشته چيره بر اوضاع ايران بدم حيران و با قلبي پر إز درد برفتم سوي دشت وکوهساران شدم سر خوش ز ديدار طبيعت ز كوه و دشت و مرغان غزلخوان شقایق ديدم و گلهاي وحشي هواي خوش- شكوه آبشاران نسيمي خوش گهي إز جانب كوه گهي نم نم گهي پر بار باران جلال...

read more

ایران ما

ای عجب ایران ما ویران شده است یک جهان زین ماجرا حیران شده است قهر یا لطف است این حق آگه است بردباری شیوه یاران شده است آنچه می‌بینی جدال است و ستیز صلح منکوب ستمکاران شده است آنکه مهر ورزیده جانش داده است یا به ناحق راهی زندان شده‌ است لانه مرغ وفا و عشق و شور جایگاه...

read more

زمستان طولانی در میشیگان

چرا سخت گشتی چنین ای هوا زمستان گذشته است سرما چرا؟ سفر بر دیار دگر می‌کنم اگر گرم دیگر نگردد هوا! بهار است و فصل جدید آمده مکن بر چنین فصل زیبا جفا ز لانه تو بگزار آید برون هزار و رود سوی گل پر نوا غزالان پنهان ز سرمای تو خرامند و ظاهر شوند از خفا ز هر گل، ز هر بوته...

read more

نغمه امید

نغمه‌ای آمد به گوشم این چنین می‌نپاید جور و ظلم و قهر و کین بازمی‌گردد زمان عشق و شور گرچه هست مام وطن سرد و حزین گرچه سر ما چیره گشته از یصار می‌رسد آثار گرما از یمین برف و یخ بر قلهّ‌های سرفراز آب می‌گردند چون رسم است این گاه همچون سیل بنیان‌کن شوند می‌ بروبند کاخ...

read more

نشریه پیام بهایی

پیام بهائی پیامی نوین  است مزین به آثار رب مبین است به تبلیغ و تبشیر فرمان  یزدان بیان حقیقت، اساسی  متین است به ژرفای  دریای علمش نهفته فراوان بسی گنج و دُر ثمین است زبان  روان و کلام   رسایش به شهد و شکر جمله گوئی عجین است درخت  کمالش  بسی سبز و پر بَر به هر شاخسار...

read more