نغمه امید

نغمه‌ای آمد به گوشم این چنین
می‌نپاید جور و ظلم و قهر و کین

بازمی‌گردد زمان عشق و شور
گرچه هست مام وطن سرد و حزین

گرچه سر ما چیره گشته از یصار
می‌رسد آثار گرما از یمین

برف و یخ بر قلهّ‌های سرفراز
آب می‌گردند چون رسم است این

گاه همچون سیل بنیان‌کن شوند
می‌ بروبند کاخ ظلم زین سرزمین

ابرهای تیره قهر و جفا
می‌شوند زائل نمی‌مانند چنین

از پس شب‌های تاریک ستم
مهر روشن می‌تابد بر زمین

در پی طوفان قهر انگیز جور
باد روح افزا صبا کرده کمین

چون زمستان گشت طولانی از آن
در بهاران یاس روید بیشتر، هم یاسمین

گرچه در زندان شدند یاران حق
یک جهان بر صبرشان گفت آفرین

کاشتند در حبس ظلم بذر وفا
سر برآورد هر کجا حتی ز چین!

عطر دل‌انگیز روح پاکشان
منتشر گردید اوّل از اوین!

اینک آن عطر فرح‌بخش وفا
منتشر گشته در اقطار زمین

بلبان گرچه بماندند در قفس
نغمه‌هاشان پر نوا و پر طنین

داستان عشقشان مشهور گشت
هم به نزد کافران هم اهل دین

جمله دانستند که در راه بهاء
تن به دست ظلم دادند این چنین

شهره آفاق گشته نامشان
مهرشان با قلب‌ها گشت عجین!‌
.

موارد مرتبط

No Results Found

The page you requested could not be found. Try refining your search, or use the navigation above to locate the post.